دشت
دشت

دشت

#48

امشب حالم خوبه، نه که سرخوش باشم آرامش دارم، بهتر بود می گفتم امشب آرومم،وقتی  در مورد خودم می نویسم حالم بهتره، خیلی وقت بود دست به قلم و کاغذ نبرده بودم و دلیل اضطراب و تشویش و بی قراریم دقیقا همین بود، خودم متوجه میشم ولی وقتی مدت زمان طولانی چیزی نمی نویسم برگشت به نوشتن برام سخت میشه امشب بالاخره طلسم رو شکستم و نوشتم، و الان حالم خوبه، حس می کنم ذهنم خالی شده، جا باز کرده حالا می تونم به چیزهای دیگه از قبیل درس و تحصیل و پیشرفت فکر کنم.

یه آدمی رو سه سال درگیرش بودم بالاخره امشب از زندگیم بیرون کردم، بابت همه ی بودن هاش و کمک هاش ازش ممنونم و ازش خداحافظی می کنم، با اینکه نشد به خوش بگم خداحافظ

حس می کنم بزرگ شدم،عاقلانه تر به موضوعات نگاه می کنم

بیشتر خودم رو دوست دارم،نه اینکه چیزی عوض شده باشه من همون آدم قبلی ام ولی خودم رو بیشتر دوست دارم 

فصل سوم هانیبال رو ببینم؟ امشب فصل دوم رو تموم کردم و حقیقتا خیلی واسه دیدن فصل سوم شوق ندارم، ولی از طرفی هم نمی خوام ناتموم بذارمش، اینکه توی فصل سوم هم قرار نیست هیچ بلایی سر هانیبال بیاد میلم به دیدنش رو کم می‌کنه 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد