دشت
دشت

دشت

#45

امروز به حدی آدم دیدم که فکر کنم برای یک سالم کافی باشه 

انقدر انرژیم رفته که اصلا حس یه دانشجو در شروع ترم دو رو ندارم بلکه انگار در پایان ترم پنج هستم، خسته و بی حوصله 

دارم به این فکر می کنم برسم به شهر دانشگاه باز باید برم بین آدم ها! اوه نه من یکم استراحت لازم دارم 

میزان دوست داشتن یک آدم به چی بستگی داره؟ به رفتار اون آدم 

قبلا چون مادرم رو خیلی دوست نداشتم خودم رو سرزنش می کردم، چرا بقیه بچه ها مادر هاشون رو دوست دارن ولی من نه؟ پس مشکل از منه! ولی حالا می فهمم، هرچقدر که اون بچه ها مادرهاشون رو دوست دارن، صد برابر اون محبت دیدن 

#44

مِه دِ ای دنیا کسی نارم بَفَهمه حالم ای روزا وِ می بَنه

#43

گاهی اوقات یه آدمایی میان تو زندگیت که تو رو با اون چیزی که هستی آشنا می‌کنن 

خیلی باید قدرشون رو بدونم

#42

مهمه بدونی کی دوست داره کی لازمت داره 


#رهایم کن 

#41

تازه فهمیدم که من فوتبال رو فارق از نتیجه اش دوست دارم 

اینکه آدمی باید از لحظه لحظه ی زندگیش استفاده کنه و همیشه حواسش به همه چیز باشه و به فکر زدن گل باشه، اگه از موقعیت هایی که برات پیش میاد استفاده نکنی یکی دیگه استفاده می‌کنه،هرچقدر هم که نفست کم بیاد و خسته بشی نمی تونی بشینی باید ادامه بدی، نمی تونی بگی آقایون داداشام یه لحظه صبر کنید من نفسی تازه کنم بعد شروع کنیم! نچ از این خبرها نیست، یا ادامه میدی یا می بازی،نکته قشنگش اینجاست که نمی دونی ثانیه درخششت دقیقا کیه، هر لحظه ممکنه اون ثانیه درخشش باشه، حتی همون لحظه اول می تونی گل بزنی، لحظه آخر هم می تونی گل بزنی، واسه همینه که همواره باید حواست جمع باشه، اگه خراب کردی اعتماد به نفست رو از دست ندی(مثل بچه های امشب که کل روحیه اشون رو باخته بودن)، باید همه چیز رو فراموش کنی و از نو شروع کنی، وقتی بازی خیلی خوبی داشتی به خودت مغرور نشی که تو بازی بعد بد جور پوزت به زمین کوبیده میشه:) وقتی بازی بدی داشتی ناامید نشی، وقتی هم مطمئن بودی دیگه صعود نمی کنی حداقل دنبال یه تساوی باشی، ارزش تساوی به امتیازش نیست به اینه که بازیکن ها تا لحظه آخر تلاش کردن.

فوتبال برای من توی نتیجه اش خلاصه نمیشه، فوتبال برای من یه دنیا فسلفه است که می تونم با هر لحظه اش و هر اتفاقش فلسفه بافی کنم و ذهن نیازمند به فلسفه ام رو راضی کنم، بنابراین هیچوقت آدم هایی رو که فقط توی اخبار نتیجه فوتبال ور می بینن درک نمی کنم، خب نتیجه رو هم دیدی که چی؟ کل زیبایی فوتبال به خود بازی هست، یه خوبی دیگه فوتبال اینه که شخصیت واقعی آدم ها رو نمایش میده، نیمه دوم موقع ویدیو چک دعا دعا می کردم که پنالتی باشه، اصلا برام مهم نبود که خطا هست یا نه فقط دوست داشتم پنالتی باشه، یعنی پنالتی ناحق رو هم دوست داشتم، اونجا بود که از خودم به شگفت اومدم، این منم؟ منی که برای برد تیمم به کار ناحق هم راضی میشم؟ خب کمی بعد سر آفساید بودن یا نبودن گل سوم هم دقیقا همین موضوع تکرار شد، باز هم می خواستم چه به حق چه ناحق گل آفساید باشه:))))))))، در حال حاضر کمی تا حد زیادی از خودم چندشم میشه و با این بعد از شخصیتم تازه آشنا شدم و هنوز هضمش نکردم و هنوز براش راه حلی ندارم

البته که به موضوع نه بلکه به خود شخص بستگی داره، وقتی ذهنت طالب یه چیزی باشه از توی دستشویی هم اونو در میاری، ذهن من بی نهایت نیازمند فلسفه است و از فلسفه بافی لذت می‌بره، بنابراین از تو فوتبال هم فلسفه می کشم بیرون

+ این ترم به خودم قول دادم کارهای مفیدی انجام بدم، وقتم رو به باد ندم، و در طول ترم درس بخونم 

#40

غربت ما دیار ماست،خونین ترین ویرونه 

برگشتم خونه

#39

یکی از دوست هام انتقالیش جور شد،بی نهایت دلم براش تنگ میشه،ازصبح که خبرش اومد دارم گریه می کنم تا الان،حس عجیبی دارم چون این اولین باره که حس دلتنگی برای نبود کسی دارم 

#38

آدم وقتی تنهاست احمق میشه،ولی وقتی تنها و ناراحته تبدیل به یه الاغ میشه

#37

اتاق ما خیلی کوچیکه، یه فرش 9 متری می‌خوره و پنجره هم نداره و هیچ مسیر تهویه هوایی هم نداره، امشب توی چنین اتاقی دوستم سیگار کشید:) در رو بستیم و من نگهبانی می‌دادم و اون می کشید، از ساعت یک شب تا همین الان درحال تلاش برای از بین بردن بوی سیگار بودیم و کلی هم خندیدیم:) هنوز هم اتاق کمی بو میده

#36

با درخواست انتقالیم مخالفت شد :))))))))

ترم دوم هم همینجا هستم :))))))

#35

رییس حراست دانشگاه ما هرجا که میره یه بی سیم همراهش هست، یعنی حتی دستشویی هم که میره این بی سیم همراهش هست، یکم از اون بی سیم می ترسیدیم و یکم به اون کله کچل و شکم گرد و قلنبه اش ابهت میداد، که امروز از یکی از دانشجو های ترم بالایی اینجا شنیدیم که اون بی سیم اصلا کار نمی‌کنه:))))))))))))))))))